جلال رفیع
1333جلال رفیع، روزنامه نگار و طنزنویس
جلال رفیع، روزنامه نگار و طنزنویس در سال 1333 در تربت حیدریه متولد شد. در دهه ی 40و 50 شمسی یکی از اعضای شاخص دانشجویان جریان مذهبی محسوب میشد و بارها به زندان مخوف «کمیته مشترک ضد خرابکاری» افتاد. رفیع در سالهای 54 و 55 با زندانیان سیاسی از قبیل آیت الله طالقانی هم بند بود. وی در صفحه ی 124 کتاب «از دانشگاه تهران تا شکنجه گاه ساواک» خود آورده است؛.« صمد علیپور، هم سلولی مارکسیست من، معمولا از من می خواست که آواز بخوانم تا رنج شکنجه و سلول کاهش یابد. من هم تصنیف معروف «مرغ سحر» را برایش میخواندم، یک روز خبر فوت «چوئن الی» نخست وزیر چین و مدتی بعد خبر مرگ «مائو» رهبر چین رسید، یک حالت اندوه در فضای سلول احساس می شد. صمد گفت «مرغ سحر» را بخوان. من برای اینکه از اندوه بیرون بیارمش، اینگونه خواندم :«مرغ پکن! ناله سر کن، داغ مرا تازه تر کن، مرغ مسلح (!) ز درون قفس درآ، نغمه پیکار پرولتاریا سرا، وز نفسی عرصه این حزب توده (!) را پر شرر کن، ما رو خر کن
او سال 52 وارد دانشگاه تهران شد و در رشته وکالت تحصیل کرد. ولی دنبال کار وکالت نرفت. رفیع قبل از دستگیری و در زمان دانشجویی، کتاب هایی چون «ارتجاع مدرن و رسالت ما»، «صبر بصیر»، «صبر انسان و قرآن»، «اصول حاکم بر روابط اقتصادی اسالم» را به رشته تحریر درآورد و برخی از این آثار با نام مستعار، منتشر و پخش شد.
پس از انقلاب اسلامی؛ اسدالله نوری و دکتر هادی نجف آبادی در روزنامه کیهان و حجت الاسلام سید محمود دعایی و دکتر ممکن در روزنامه اطلاعات از جمله مشوقان و دعوت کنندگان از او برای کار در روزنامه بودند. آن سالها روزنامه ی کیهان نیروی جدید میخواست. بنابراین رفیع هم واسطه ای شد برای آمدن دوستان دیگرش که آن ها هم حقوق خوانده بودند.
جلال رفیع، پیش از انقلاب سابقه ی نوشتن مقاله و نویسندگی را در تجربه ی خود داشت، و کتاب های اجتماعی سیاسی و مذهبی او در داخل و خارج دانشگاه به چاپ رسیده بود. بنا بر همین تجاربی که رفیع در زمینه ی نویسندگی مقالات داشت؛ از وی تقاضای نگارش سرمقاله نمودند. که وی نیز سرمقاله نویسی را پذیرفت. در سال 58 وارد روزنامه کیهان شد و به در خواست دکتر هادی نجف آبادی همکاری با شورای سردبیری کیهان را برعهده گرفت. مدتی پس از رفتن دکتر نجف آبادی از کیهان، وی همچنان در کنار نیروهای قدیمی و باسابقه وافراد جدیدو تازه کار فعالیت خود را با کیهان ادامه داد.
رفیع در سال 59 و در پی معرفی و انتصاب دکتر ابراهیم یزدی به عنوان نماینده ی امام خمینی(ره) در موسسه کیهان، به رقم اینکه ابراهیم یزدی مسئول جدید موسسه کیهان، از دوستان جلال بود؛ ولی به خاطر اختالف سلیقه ها پس از مدت کوتاهی همکاری با او، به کار خود در موسسه ی کیهان پایان داد. و لذا به دنبال جلال رفیع نیز افرادی چون؛ محمود شمس که به ماشاالله شمس الواعظین معروف است و در سال های 58 و 59 در صفحه ی مقالات با رفیع همکاری داشت. و سیدعباس معارف از کیهان بیرون آمدند. و برخی دیگر مانند جهانبخش ناصر در کیهان باقی ماندند.
پس از خروج آقای رفیع از روزنامه کیهان، آقای دعایی از او برای همکاری با روزنامه ی اطلاعات دعوت نمود.
رفیع در این روزنامه هم سرمقاله می نوشت و به دنبال آن به عضویت شورای سردبیری هم در آمد. او با اینکه سمت عضو شورای سردبیری داشت اما به قول امروزی ها آچار فرانسه هم بوده است. خودش میگوید:«روزنامه نگاری بعد از انقلاب در شرایطی شکل گرفت که موسساتی مثل کیهان و اطالعات دچار مشکالت درونی و بیرونی شده و برخی یا بازنشسته و یا استعفا داده بودند. بنابراین نیاز به نیرو داشتنند. از طرفی اوضاع کشور در آن شرایط بحرانی اوضاع ویژهای بود و کسی که در آن تاریخ سرمقاله مینوشت، باید همه کار میکرد. یعنی گاهی خبرنگار میشد گاهی دبیر سرویس بود و گاهی ... چون نهادهای زیادی از هم پاشیده شده بود و از اول در حال شکل گیری بودند.»وی از سال 59 تا حوالی سال 66 و 67 عضو شورای سردبیری روزنامه اطلاعات بود. جالل رفیع جدا از کار روزنامه نگاری، از 65 چندسالی عضو شورای فرهنگ عمومی زیرمجموعه ی شورای انقلاب فرهنگی هم بود. در سال 70 و 71 نیز عضو هیات منصفه دادگاه مطبوعات شد. بعد از آن با چند نفر دیگر از دادگاه و سپس در سال 63 از هیات مدیره ی نشر نی نیز استعفا دادند. وی زمانی
نیز عضو هیت موسس انجمن موسیقی ایران هم بود. در سال 11 که برای اولین بار به جای یک فیلم، چهار فیلم برگزیده، انتخاب شد داوری جشنواره فیلم فجررا بر عهده داشت.
همچنین عضویت در هیات داوران تئاتر فجر در سال 58 و عضو هیات داوران جشنواره مطبوعات در چندین نوبت طی در دهه های 58 تا 51 هم از دیگر فعالیت های او بوده است.
اما او در سال های 66 و 67 که برای ادامه ی تحصیل در رشته حقوق به هلند رفت با بیماری سختی مواجه و مجبور به برگشت شد.
بعد از آن در نیمه دوم سال 67 تا اویل 68 ستون طنزی با عنوان با اجازه و با امضای آقا جمال در روزنامه کیهان راه انداخت که بعد از رحلت امام خمینی این ستون را تعطیل کرد. در مجلات گل آقا و به تقاضای او در هفته نامه و ماهنامه و سالنامه آن، گاهی طنزهایی به شعر و نثر نوشت.
رفیع درباره ارتباطش با مرحوم کیومرث صابری میگوید:«مرحوم صابری در مصاحبه ای به نقش من هم در شهرتش اشاره کرد. او گفته بود که سه نفر از جمله مقام رهبری، دعایی و جلال رفیع در گل آقا شدن من موثر بودهاند. چون من مسئول شورای سردبیری بودم و از آن زمان که طنز مینوشت میشناختمش. پس اصرار داشتم ستون طنزی را در اطلاعات راه بیاندازد. اما او میگفت اوضاع جامعه به دلیل ترورها و جنگ و فضایی که تروریست ها راه انداخته بودند برای طنز نویسی مساعد نیست. بالاخره قبول کرد و آن ستون راه افتاد. من آن زمان مسئول مقاله نویسی و شورای سردبیری بودم و همان دو کار کلی از وقت من را میگرفت بنابراین نمیتوانستم طنز هم بنویسم.
« جالل رفیع مولف کتاب هایی از جمله ارتجاع مدرن است. این کتاب را انتشارات بعثت چاپ کرد. کتاب ارتجاع مدرن سال 53 به صورت دست نوشته در میان دانشجویان و کتابخانه های دانشگاه تهران توزیع میشد تا اینکه در سال 55 دوستانش آن را به شکل کتاب چاپ کردند. این روزنامه نگار و طنز نویس مبارز می گوید:«پژوهشی درباره صبر در قرآن که در دو جلد منتشر شد جلد اول به نام صبر انسان قرآن جلد دوم صبر بصیر که به شکل دست نوشته برای دانشجویان تهران نوشته بودم که دست نوشته تکثیر شده اش در کتابخانه های دانشجویی بدون اسم موجود بود. از ترس ساواک اسمی برای دست نوشته هایمان نمیزدیم. بعدها دوستانی که می دانستند نویسنده آن کیست، در دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر کردند.»
نماز، تسلیم انسانی عصیان گر، عنوان کتاب دیگر جلال رفیع است. «این هم دست نوشته برای دانشجویان دانشگاه تهران بود. افرادی به اشتباه به نام دکتر شریعتی این کتاب را چاپ کردند و من بارها و بارها این نوشته را با عکس و نام دکتر شریعتی دیدم که با آرم حسینیه ارشاد فروخته میشد. اما این دست نوشته را تکمیل کردم و به نامم در سال 57 منتشر کردم.
کتاب دیگری در سال 56 و 57 برای بعضی از دانشجویان دانشگاه تهران نوشته بودم. این که میگویم دانشجویان دانشگاه تهران به این خاطر است که دانشجویان مذهبی و مبارز به دنبال این کتاب ها بودند».
دست نوشته دیگری هم که به صورت کتاب درآمد. اصول حاکم بر روابط اقتصادی در اسلام نام داشت. این کتاب هم توسط انتشارات میالد در حد فاصل سال های 56 و 57 چاپ شد.
بعد از انقلاب هم مقدمه و توضیحات کتاب اعترافات ژنرال که توسط نشر نی منتشر شد. مقدمه و توضیحات کتاب مثل برف آب خواهیم شد که نشر نی منتشر کرد .مقدمه و توضیحات کتاب خاطرات علم السلطان که در سال 65 چاپ شد، اما وزارت ارشاد آن را منتشر نکرد.
کتاب در بهشت شداد (خاطرات سفر به آمریکا) و فرهنگ مهاجم؛ فرهنگ مولد، مجموعه مقاالت ناتمام رفیع بود که توسط انتشارات اطلاعات منتشر شدند. جلال رفیع در کتاب «بهشت شداد» سفرنامه امریکا می نویسد: «در هواپیما کنار دکتر ولایتی نشستم.صحبت مان گل انداخت.از او پرسیدم چگونه است که متخصص اطفال شده است وزیر امور خارجه ی جمهوری اسلامی ایران؟ دکتر ولایتی با لحنی کاملا جدی جواب داد«از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران، رجال سیاسی سایر کشورها در حد بچه و طفل هستند. برای ارتباط و مذاکره با آن ها باید یک متخصص اطفال وزیر امور خارجه باشد».
دیباچه و توضیحات و نام گذاری کتاب فضیلت های فراموش شده نام دیگری کتاب جلال رفیع است. متن اصلی کتاب توسط دانشمند بزرگ و استاد فلسفه دوره ی دکترای
.دانشگاه تهران مرحوم حسینعلی راشد بود که ایشان نتوانسته بود و یا نمیخواست منتشر کند اما رفیع آن را با اجازه خانوادهاش منتشر کرد. این کتاب هم فروش خوبی داشت.
او همچنین مقدمه ی طنز آمیز بر کتاب شعر طنز پاتنوری عباس خوش عمل شاعر و طنزپرداز را نوشت. مقاله پژوهشی مفصلی هم درباره طنز دینی در سالنامه گل اقا در اوایل دهه 70منتشر کرد. آیا استفاده طنز آمیز از آیات و روایات دینی جایز است؟ نام این مقاله بود
کتاب دیگر جلال رفیع مقدمه و توضیحات کتاب ترجمه شده محمد در اروپا نوشته مینو صمیمی ترجمه عباس مهر پویاست. رفیع همچنین، مدت سه سال در صفحه 3 روزنامه
اطالعات ستونی را با عنوان »دریچه» و با موضوعات اجتماعی، فرهنگی و ادبی به تحریر در آورد.و در دهه های 70 و 80 با روزنامه اطلاعات بین المللی همکاری داشته است.
روزنامه اطلاعات بین المللی اولین و تنهاترین روزنامه برای ایرانیان مقیم خارج از کشور از سال 72 هر روز در آمریکا و اروپا منتشر میشود. یک صفحه انگلیسی و 7صفحه فارسی دارد. تمام صفحه بندی ها و تیترها و مطالب در داخل کشور انجام میشود و با استفاده سیستم های پیشرفته به آمریکا و اروپا مخابره میشود. در آنجا طبق قراردادهایی، چاپ و تکثیر میشود. این روزنامه نمیتواند با حجم انبوه روزنامه ها مقابله کند. اما برای آشنایی فرزندان ایرانیان خارج از کشور با زبان و فرهنگ و ادب فارسی چاپ می شود. زمانی که این روزنامه راه افتاده بود هنوز سایت های اینترنتی مثل امروز وجود نداشت.
کتاب "از دانشگاه تهران تا شکنجه گاه ساواک" که حاصل گفتگو با اوست، شرحی از خاطرات فعالیت های سیاسی دهه ی پنجاه جلال رفیع است.که توسط موزه ی عبرت ایران به چاپ رسیده است.